در کنار تمام ویرانیها و بی توجهیهایی که بر میراث فرهنگی – تاریخی این مرز و بوم میرود نمیتوانم خوشحالیام را از تبدیل خانههای سنتی به اقامتگاه در سراسر ایران پنهان کنم. گرچه مانند تمام رفتارهای ما ایرانیان موجی باشد
The clock is tiking
آسمان زرد کم عمق پیامی داد قابل تامل : هر زیبایی میل به نابودی دارد. محمد رضا لطفی هم رفت. هوشنگ سیحون هم رفت. و مثلن تالار وحدت دوباره شلوغ می شود. زمان به سرعت می گذرد. چونان ذره ای
شبه بهاریه ۹۳
نمی خواهم از بهار و چهار فصلی سرزمینم بنویسم که آنقدر زیبا هست که سکوت و حافظ و فردوسی برایش بس باشد. و آنقدر در موردش میشود نوشت که انتهایی ندارد. فقط میخواهم چند پیشنهاد برای عید بدهم. تعطیلات ۱۵
فرزند بیشتر زندگی کمتر!
چند سالی است که بحث افزایش جمعیت در ایران مطرح شده. بحثی که جدای از اوضاع سیاسی چند سال اخیر و خبرهای عجیب آن قابل تامل بود. بستههای تشویقی برای بالا بردن زاد و ولد، امکاناتِ به ظاهر رفاهی برای
کمک رسانی با نگاهی به بی نظمی
زلزله ای دیگر. اینبار ورزقان. و هموطنانی در خواب ابدی زیر آوار فرو رفته. نمی دانم می دانید یا نمی دانید چه غم بزرگی در دل دیگران است وقتی در شب عروسی سقف گِلی از صورت عزیزتان و عروسش در
یازده شهریور، آیپد عزیز و وبلاگ نویسی
از شما چه پنهان سالهای کودکی از روز تولدم بدم میآمد. از اول هم ازین که در جلوی جمعی در چشم باشم خیلی حال خوبی نداشتم. گرچه در حقیقت از همان دوران دوست داشتم مرا به خاطر کارهایی که کردهام
تفاوت های راسیسم و ناسیونالیسم یا جوالدوزی به امارات!
مشکلی نیست! لغت نامه را به جای شما باز می کنم. اما قبل از آن دو نکته میگویم. دو نکتهای که مرا وادار به نوشتن این مطلب نموده است. اول مسالهی خلیج فارس که قبلن هم در اینجا از آن