سه سال است که دورترین و خلوت ترین شهرهای ایران را برای گذراندن تعطیلات عید انتخاب می کنم. نوروز سال ۹۷ توفیقی بود تا مسیر تهران – جندق- مصر – حلوان – طبس – بیرجند را در رفت، و بیرجند
تجربهی زندگی در خانه های سنتی (۲) – خانهی بهروزی
در کنار تمام ویرانیها و بی توجهیهایی که بر میراث فرهنگی – تاریخی این مرز و بوم میرود نمیتوانم خوشحالیام را از تبدیل خانههای سنتی به اقامتگاه در سراسر ایران پنهان کنم. گرچه مانند تمام رفتارهای ما ایرانیان موجی باشد
شبه بهاریه ۹۳
نمی خواهم از بهار و چهار فصلی سرزمینم بنویسم که آنقدر زیبا هست که سکوت و حافظ و فردوسی برایش بس باشد. و آنقدر در موردش میشود نوشت که انتهایی ندارد. فقط میخواهم چند پیشنهاد برای عید بدهم. تعطیلات ۱۵
خواهش میکنم زندگی کنید!
دلم برای کوههای تهران تنگ شده! دلم برای پروانههای باغچه و گنجشکهای خوشرنگ و پر سر و صدا تنگ شده. نمیدانم شما هم هوایی یک دل سیر آسمان آبی و رودخانه زلال شدهاید؟ روزگاری نه چندان دور همهی این ها
تفکیک زباله از مبدا یا من و تو!
این همه طرح شهرداری و عدم موفقیت! اما یک احساس و موفقیت! خانم ثقفی همکارم گفت برای این که آن دست هموطنی – که برای لقمه نانی دست در زبالهها میبرد- زخمی نشود پلاستیک ها را جدا میگذارد کنار سطل
حاجی فیروز یا روند تخریب تاریخی
برای من حاجی فیروز پیام آور عید نیست. حالم از قیافهی مضحکش بهم میخورد. نمیدانم این موجود مافنگی چه ربطی به تاریخ ایران دارد؟! همیشه عیدها این فکر، مرا خرد میکند که عمو نوروز و میر نوروزی کجا هستند؟ و
تفاوتهای شرق و غرب تهران
حالا دیگر آنقدر تهران بزرگ شده که هر گوشهاش برای خودش شهری است. آن زمان که قاجارها پایتختشان را آوردند طهران فکرش را هم نمیکردند که آن ده تبدیل شود به هزاران ده. حتی شهردارهای دوران پهلوی هم فکرش را