شبه بهاریه ای تقدیم به خودش و تنها خودش! ماندهام پای ایستگاه دیگری. دلم نمیخواهد جایی بروم. دلم نمیخواهد اینجا هم بمانم . دلم میخواهد پرتاب شوم از این قبر به یک دشت وسیع سبز. به رشت حتی! اینجا صدای نفسهایم را نمیشنوم. آن طرفتر هم؛ باران سخت و Share this...FacebookTelegramTwitterLinkedin