گروه گرادینت

سال نوی شمسی را خیلی دوست دارم. نه به خاطر جمشید و خیام و سمنوی هفت سین که به خاطر نو شدن پی در پی طبیعت و تقویم، همزمان. که همه ایران و خیام و جمشید و عمو نوروز در درونش هست. مثل همان شنبه‌ای ست که برای روزمرگی ها و افسردگی‌ها یک شروع مجدد یا ری استارت قوی می‌تواند باشد. در دنیایی که انگیزه به سختی پیدا می‌شود و کم کم تراپی و کوچینگ مختص قشر مرفه می‌شود یک سال و قرن نو، یک شنبه‌ی جدید، یک شکوفه‌ی سیب و یک سبزِ کم رنگ روی کوه و دشت‌ها شاید برای من تنها بازمانده‌ی رویا باشد. ته مانده‌ی انگیزه و رشد و خیال.

امیدوارم سال جدید را با تحول آغاز کرده باشید. دو سالِ سخت پاندمی و انزوا برای برونگرایی چون من سخت بود اما از سال قبل روند متفاوت را در شغل و سبک کاری پیش گرفتم. امسال شاید وقت جوانه زدن باشد. گرادینت شاید تجسم هماهنگی کسب و کار با روحیاتم و با مسیر انتخاب شده‌ام باشد. مسیری که سال‌هاست از آن دور بوده‌ام. و می‌دانم که تغییر و برون رفت از دایره‌ی آسایش می‌تواند مانند سال گذشته چالش‌های فراوانی داشته باشد و در لحظاتی دردناک، آنقدر که اشک شما را دربیاور. اما آماده‌ام و آماده تر می‌شوم برای پذیرش، برای تلاش بیشتر و برای زندگی به تمام معنا. قالب وبلاگ را عوض می‌کنم، ازین به بعد بیشتر می‌نویسم و این تحول دردناک را برای شما هم آرزو می‌کنم. تا جوانه بزنیم و برگ و بار بدهیم.

عکس را آیسان برداشته تا بماند به یادگار. از من، پوریا برادرم و بهرام که کم از برادری ندارد. در باغ کتاب، اندکی از روز تولد آیسان گذشته و میانه‌ی راهی که برای گرادینت متصور بودیم و هستیم.

با بهارهای باقی مانده‌ی زندگی، زندگی کنیم. مگر چند بهار باقی مانده؟

گروه گرادینت یا شروع دوباره
برچسب گذاری شده در:                             

2 نظر در مورد “گروه گرادینت یا شروع دوباره

  • فروردین 23, 1401 در 9:26 ب.ظ
    لینک ثابت

    مگه تموم عمر چندتا بهاره؟!

    پاسخ
    • فروردین 28, 1401 در 10:05 ب.ظ
      لینک ثابت

      باقیمونده جز مختصری نیست…

      پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.