گناه ناکرده بادکنک صورتی آدامس در صورتم ترکید گلهای همیشه بهار کوچک و آرام یک فصل میشناسند روی مانتوی تو «به فرشته» الان که نیستی مگر چه اتفاقی افتاده؟ جز روییدن بهار و اینکه اشکی نریختهای حالا میدانم بر نمیگردی
گروه گرادینت یا شروع دوباره
سال نوی شمسی را خیلی دوست دارم. نه به خاطر جمشید و خیام و سمنوی هفت سین که به خاطر نو شدن پی در پی طبیعت و تقویم، همزمان. که همه ایران و خیام و جمشید و عمو نوروز در
مهارت کار با انگشتان
روزگاری در جستجوی استعداد و تشخیص و اندازهگیری آن به شاخصی با این عنوان برخوردم. کار با دست و انگشتان برای یادگیری موسیقی، سفال، کار با چوب و یا کارهایی ظریف مثل خیاطی و آرایشگری بسیار اهمیت دارد. اما این
نوشته ی مهمان (۳) – سعید (کاظم) برآبادی
سعید برآبادی از دوستان قدیمی است. آنقدر قدیمی که با هم مجردی را صبح کردهایم و خانوادههایمان مثل خانوادهی همدیگر است. قلم بزرگی دارد از دیار نویسندگان بزرگ سبزوار، و قدمت فعالیت ژورنالیاش به بیش از بیست سال میرسد. وبلاگی
نوشتهى مهمان (۱) – نمی خواهم رباتی پاسخگو باشم!
خانم سمیه صیادیفر از همکاران پیشین بنده در یک موسسه تحقیقاتی بودهاند. علاقه ایشان به مباحث علوم اجتماعی با مهارت ایشان در نوشتن پیوند خورده و ایشان را در این حوزه به فردی توانا مبدل نموده است. گرچه رشته تخصصی
۴۳ دلیل من برای نرفتن به خارج! (۲)
گرچه در این سالها به چند دلیل مختصر قانع شده ام که باید بیرون کشید ازین ورطه رخت خویش اما باز هم ۳۰ دلیل دیگر باقی مانده که مرا دراین خرابات نگه میدارد. قول داده بودم بنویسمشان و مینویسم:
انحصارِ لیوان لب پَر
از میان همهی شاگردهای مدرسه همان شرورترین را به یاد میآوری. خاطراتت را که مرور کنی همیشه آن یکی را به خاطر داری که اتفاق خاصی را با خود دارد. همان خشی که روی ساعتت افتاده یا روی موبایلت، همان