مجید ارونقی گرافیست و طراحی خوش ذوقی است که اگر بشناسیدش همیشه سودای کار کردن با او را خواهید داشت. سایت های خوبی مثل واجک و درگرافیک دارد و طراح نقشهای روی لباس وانیل است. و صد البته که رزومهاش گسترده از اینهاست. فقط دانسته باشید لوگوی نگاهی ریزبینانه کار ایشان است و البته طرح کلی قالب وبلاگ بنده هم امضای ایشان.
همیشه لطف داشته و این بار هم یکی از آخرین نوشتههایش را به من هدیه کرده است تا من هم به شما هدیه کنم.
عبارت «نسیه نمیدهیم» یک عبارت منفی است و اصلا روی خوشی ندارد. مشابه آن را هم زیاد دیدهایم. عباراتی مثل: «کپی نداریم»، «اینجا اطلاعات نیست، سوال نکنید!»، «جنس فروخته شده…»، «توقف بی جا…» و عبارات بیاعصاب دیگر… مستقیم توی ذوق آدم میزند. حال آدم را میگیرد. یک مقدار که دقیق شوی میبینی که همین موضوع ساده چقدر بغرنج است. از جنبه اجتماعی آن بگیرید، برسید به فرهنگ، برسید به آداب معاشرت، پی اش را بگیرید حتی در اقتصاد (مارکتینگ و بازاریابی) میبینی افتضاح در افتضاح است. یعنی این عبارت «نسیه نمیدهیم» (و هم خانواده هایش) هیچ مزیتی در هیچ کجا ندارد که هیچ، همه اش در همه جنبه ها تاثیرات مخرب است.
اما بگذارید از نگاه کاسبها (یا همان فروشندهها) هم به ماجرا نگاهی بیاندازیم. مطمئنا آنها هم انقدر که مشتریان جنس نسیه بردهاندُ درمانده شدهاند. بعضیها که میروند و دیگر پیدایشان نمیشود، بعضیها انقدر دیر میایند که دیگر کسی یادش نیست، بعضیها را انقدر باید دنبالشان بدوی و پیگیری کنی که بیایند حسابشان را تسویه کنند و تازه وقتی که میایند انقدر چانه میزنند که نه نبردهام، اشتباه نوشتهای و… که آدم از خیرش میگذرد، از این بعضیها خیلی است، البته بعضیها هم هستند که خوش حساب هستند، اما تعدادشان انقدر کم است که آدم به تنگ میاید و یکی از همین نوشتهها یا تصاویر نسیه نمیدهیم را در مغازهاش نصب میکند. بدتر ماجرا آنجاست که نصب این نوشته هم مسئله را حل نمیکند. هنوز هم بعضیها میایند تقاضای نسیه میکنند. نسیه نمیدهی و دلخور میشوند و نسیه میدهی باز هم همان آش و همان کاسه…
حالا سوالات زیادی هست که باید بپرسیم: کارکرد دقیق این تابلو چیست؟ آیا بهتر نیست که خیلی ساده نسیه ندهیم. اگر کسی تقاضا کرد، خیلی منطقی و با احترام با او صحبت کنیم و بگوییم که نسیه نمیدهیم؟ نصب این تابلو چقدر جلوی تقاضای نسیه را میگیرد؟ چند نفر از آنهایی که قبلا نسیه میگرفتند حالا دیگر نمیگیرند؟ این تابلو چه تاثیراتی روی مشتریهای گذری میگذارد؟ چه تاثیراتی روی مشتریهای جدید میگذارد؟ و… خیلی از فروشگاهها (مواد غذایی) با مکانیزه کردن سیستم فروش توانستهاند این مشکل را برطرف کنند، اما فروشگاههای محلی چه راهحلی میتوانند داشته باشند؟ آیا واقعا قرار است دیگر نسیه ندهیم؟ یا هنوز به برخی مشتریهای خاص نسیه میدهیم؟ مثلا آنهایی که خوش حساب هستند و مشتری قدیمی هستند میتوانند نسیه ببرند؟ آیا در این صورت نصب تابلوی «نسیه نمیدهیم» یک دروغ نیست؟ آیا بهترین راه مقابله با بد حسابی مشتریان، نسیه ندادن است؟ چه راه کارهایی برای حل مشکلات نسیه دادن وجود دارد؟ (نه اینکه آن را حذف کنیم) و…
خلاصه اینکه برای شناخت مسئله سوالات زیادی هست که باید پرسیده شوند و جواب بگیرند. (شناخت درست مسئله در پروسهی دیزاین خیلی مهم است و میتواند نتایج کار را زیر و زبر کند) اما در اینجا ما پیش فرض را اینطور گرفته ایم که آن تابلو را میخواهیم و فقط دنبال این هستیم که ببینیم چه جملهای روی آن بنویسیم بهتر است. پس نمونههای موجود را بررسی میکنیم تا بتوانیم بهترین گزینه را انتخاب کنیم.
ابتدایی ترین کار که نوشتن مستقیم جملهی نسیه نمیدهیم، نسیه نداریم و از این دست است. احتمالا یک عبارت «حتی شما دوست عزیز» هم در انتهای آن خواهیم گذاشت. یک نمونه کمی محترمانه این بود که بجای «نسیه نداریم» نوشته بود «لطفا تقاضای نسیه نفرمایید». یک جورهایی توپ را به مشتری پاس داده بود. اما عبارت هنوز منفی است. هنوز دارد نفی میکند.
یکی دیگر هم که خیلی رایج است، این تصویر «عاقبت نسیه و نقد فروشی» است که به نظرم بدترینشان هم هست. آن کسی که نقد فروش است، چاق و فربه است با گاوصندوقی پر از پول؛ یعنی این تصویری است که فروشندهی ما از نقد فروشی دارد؟ میخواهد به اینجا برسد؟ بگذریم. دلایل زیاد اجتماعی و فرهنگی و دینی و انسانی و… برای بدترین بودن این تصویر وجود دارد.
بعضیها هم سعی کردهاند شوخطبعی را وارد ماجرا بکنند تا احتمالا از بار منفی آن بکاهند. این دسته خودش شامل زیرمجموعههای مختلف با شوخطبعیهای مختلف است. از آن عبارت کلیشهای «سه دلیل!» (نداشتن گنج قارون و…) گرفته تا ترتیب دادن آگهی ترحیم نسیه؛ بعضی هم با نظم و قافیه نوشتهاند و خلاصه ترکیبات متنوعی از این دست.
جالبترین آنها یک نمونه منحصر به فرد است که مستقیما وجدان آدم را مخاطب قرار داده. خیلی هم خوب. خیلی هم با فرهنگ. اما واقعیت این است که شاید، شاید برای یک فروشگاه محلی امکانپذیر باشد ولی به نظر نمیرسد عموم فروشندهها با این موضوع بتوانند کنار بیایند. ترس از تعداد کسانی که مرض نسیه گرفتن دارند و سوء استفادهگر هستند برای فروشگاههایی مثل سوپرمارکتهای تهران که هزاران نفر در طی روز مشتری دارند نخواهد گذاشت به این سمت بروند.
… به هر حال، اگر قرار باشد از بین نمونههای موجود الگویی انتخاب کنیم، به نظرم متناسبترین گزینه نمونه غیرمستقیم است. البته آن مثل «سیلی نقد…» عبارت اشتباهی است، درست آن (سرکه نقد…) هم از آنجا که مصطلح نیست اشکالاتی را به همراه خواهد آورد. بازی کردن با این عبارت (مثل: نقد حلواست و نسیه مثل سیلی!) هم خیلی خنک و یخ است. پس شاید باید دنبال عبارت غیرمستقیم دیگری بگردیم. در لغتنامه دهخدا چند مثل دیگر هم آمده: «نسیه آخر به دعوا رسید» یکجورهایی تهدید دارد. هشداری است. خبر از دعوا و خشونت میدهد… «نقد را از نسیه خیزد نیستی» بیت کامل و اصلیاش از مولوی است: «تو مگر خود مرد صوفی نیستی، هست را از نسیه خیزد نیستی.» اما خواندنش خیلی سخت است، فهمیدنش هم آسان نیست. و اما بهترین اینها بالاخره پیدا شد: «امروز نقد فردا نسیه» جمله انقدر ساده است که به سختی میتوان آن را در زمره «امثال» آورد! کلماتش به نهایت ساده هستند. چهار کلمه که خواندنشان برای بچههای دبستانی هم ممکن است. منظور را هم راحت میرساند. و چیزی که من دربارهاش خیلی دوست دارم این است که اصلا منفی نیست! هیچوقت نگفته که نسیه نمیدهیم یا لطفا نسیه نخواهید یا حتی اینکه نسیه بد است یا سرنوشت نسیه دادن چیست و اینها… اتفاقا گفته نسیه میدهیم. اما کی؟ فردا! با این کلک ساده. امروز وقت نقد است، فردا وقت نسیه.
البته من هنوز با بنیان نصب چنین تابلوهایی مشکل دارم. به نظرم پرداختن به این موضوع «تابلوهای نداریم!» یک پروژهی اساسی است. حتما برایش راهحلهای بهتری وجود دارد…
آفرین بر مجید خان ارونقی?
پیشنهاد بداهه:
نسیه به نسیان رسید
نقد به فرجام
ای که در ساعتی !؟
ثانیه ای …
آنی !؟!
چه خوش گویی و و بعد نسیه بری !؟؟!
زین سبب چیست سپری میشود ایام و اختفا میکنی و دگر هیچ نداری غممان
شایدم هم – تو نمیخواهی و نسیان به شده – بهترین عذر زمانه!؟!؟
وه !؟ چه هنرمندترینم به اجرای نمادین نمایش !؟ زیرپوستی !؟ پلانی – سکانسی
به سبک و سیاق تراژیک …
عیوب یا ایوب