مشکلی نیست! لغت نامه را به جای شما باز می کنم. اما قبل از آن دو نکته می‌گویم. دو نکته‌ای که مرا وادار به نوشتن این مطلب نموده است.

اول مساله‌ی خلیج فارس که قبلن هم در اینجا از آن حرف زده‌ام.
دوم فضای شبکه‌ی اجتماعی ما ایرانی‌ها در ماه‌های اخیر.

نه این که مدعی باشم حرف جدید می‌گویم و نه این که این موضوع تازه بوجود آمده است. ساده است:«دیگران ادعای تجاوز بر مرزها و خاک و آب این سرزمین می‌کنند و ما دفاع می‌کنیم.»

(این دیگران حتی بعضی وقت ها از بین خودمان هم هستند. نمونه هایش زیاد است اما این جا می گذرم و خطابم همان بیگانگان است.)

حالا دوباره بحث جزایر سه‌گانه و خلیج فارس با اظهارات مقام‌های عرب قوت گرفته است. هر روز تقریبن نیمی از ای‌میل‌هایم با امضا و اعتراض و این جور چیزها پر می‌شود و در صفحات شبکه‌های اجتماعی جز بد و بیراه به اعراب چیزی نمی‌بینم. و نه این که خسته شده باشم، که ناراحتم.

این کشور از آن من نیز هست. از خاک این کشور گندمی که آبیاری و سپس آرد شده و نان گشته خورده‌ام. هوای این سرزمین را نفس کشیده‌ام و با زبان شیرین پارسی سخن گفته‌ام. نه این که تصور کنید برایم همه چیز عادی شده. نه! هنوز هم دارم برای آبادی این کشور به سهم خودم تلاش می‌کنم. هنوز هم به سربلندی ایران امید بسته‌ام و یکی از دلایل این که مهاجرت نکرده‌ام همین است. فقط نمی‌دانم چرا خصوصیات ما ایرانی‌های معاصر با تناقض‌های پی‌در پی‌گره خورده است. بر ما چه می‌گذرد که رفتارهایمان ثبات مشخص ندارد و هر زمان از طرف دیگر بوم می‌افتیم!

 

یکی از همین خصوصیات نژادپرستی ماست. نژادپرستی یا راسیسم همان چیزی است که در دین اسلام هم به شدت نهی شده و دائم توصیه می‌شود که انسان‌ها فاقد از رنگ پوست و قوم و قبیله با هم برابرند. ما ایرانی‌های امروز به بد شکلی نژادپرست شده‌ایم: خودمان را از همه‌ی مردم جهان برتر می‌دانیم. درست است که صاحب تمدن چند هزار ساله‌ایم اما معتقدیم تمام تمدن دنیا از ایران صادر شده و هر روز برایش مدرک جدیدی رو می‌کنیم. اگر کسی بر خلاف این حرف بزند دهانش را خرد می‌کنیم. بی‌غیرتش می‌دانیم. اگر دست خودمان بود همه‌ی افغانی‌ها و عرب‌ها را دار می‌زدیم چرا که همه‌ی بدبختی و فساد ما از آن هاست!

می‌دانید نازی ها هم دقیقن همین کار را در آلمان می‌کردند؟ می‌دانید امریکایی ها هم در سال‌های قبل از یک محل با سیاهان آب نمی‌خوردند؟ می‌دانید امروز در کشورهای اروپایی یا امریکا اگر رفتاری نژادپرستانه از شما سربزند و یا به کسی توهین نژادی کنید باید در دادگاه حاضر شوید؟

حالا ما ملت متمدن چون شیخ های عرب حرفی را به گزاف زده‌اند باید دشنام نثارشان کنیم؟ سوسمارخور بدانیمش؟! چرا از اصل قضیه منحرفیم؟ چرا فکر نمی‌کنیم که این شیوخ بعد از سال‌ها، تازه شیطنت را از سر گرفته و نطقشان باز شده است؟

بد نیست بدانیم در کنار این نژادپرستی و غیرت و تعصب کورکورانه چیزی هم هست به نام ناسیونالیسم یا میهن دوستی. که البته امروزه دیگر در ادبیات جهان جایی ندارد اما ما هنوز همان را خوب درنیافته‌ایم (تا چه رسد فراتر رویم). این همان رسم و روشی است که در بابش حدیث هم داریم از پیامبر. همانی است که جلوی متجاوز به خاک این کشور حماسه می آفریند. همان است که انگیزه و تلاش و گفتگو و فرهنگ و تفاوت برای پویایی می آفریند.

میهن دوستی با عقل و منطق گره خورده است و نژادپرستی با خشونت و جنگ.

میهن دوستی با کار و تلاش برای آبادی کشور رقم خورده است و نژادپرستی با زور و اجبار برای برتری قومی.

میهن دوستان به گفتگو، دیپلماسی و فتح دل‌ها معتقدند و نژادپرستان به کشورگشایی و فتح خاک.

در میهن دوستی نقد برای پیدا کردن نقطه ضعف‌ها جا دارد و در نژادپرستی بی هیچ گفتگویی باید بپذیریم که دیگران خوار و خفیفند و ما از ژن های تکامل یافته‌تری ساخته شده‌ایم.

 

نمی دانم چرا این ژن های تکامل یافته موقع سوار شدن مترو یا رد شدن از خیابان یا رانندگی و یا پیک‌نیک در طبیعت خودش را نشان نمی‌دهد. نمی‌دانم چرا برای دروغ و غیبت مقاومت نمی‌کند! وقتی کالای خارجی در میان بازار، کارگرها و تولید ملی ما را نابود می‌کند حرفی نمی‌زند و غیرتی نمی‌شود. واقعن نمی‌دانم این قوم برتر که در سجایای اخلاقی آن‌ها کتاب‌ها نوشته اند چرا با ماشین تک سرنشین بنزین آیندگان را به آلودگی هوا تبدیل می‌کند.حتمن آن‌هایی که این کارها را می‌کنند ایرانی نیستند!

عصبانی و خسته نیستم! ناراحتم. از این که کتاب هایی مثل جامعه‌شناسی خودمانی و جامعه‌شناسی نخبه کشی چندین بار چاپ می‌شوند و همه آن را می‌خوانند و به هم توصیه می‌کنند اما وقتی صحبت از دست رفتن خاک کشور است به عامل آن نگاه نمی‌کنند، بلکه به اتفاقات سطحی چشم می‌دوزند. خوب است بدانید ما به اندازه‌ی صدها جزیره‌ی ابوموسی منابع کشورمان را در این سال‌ها هدر داده‌ایم. یکی از آن ها همین بنزین است. ایران که یکی از بزرگترین صادرکنندگان نفت جهان است باید بنزینش را وارد کند. حوصله‌ی نوشتن آمار ندارم و حوصله‌ی شما را هم سر نمی‌برم که اگر بگردید می‌توانید هزاران نمونه پیدا کنید. هزینه‌هایی که صرف پروژه‌های ناتمام و بی‌مصرف شده. هزینه های واجب و ضروری که ریالی دریافت نکرده است.

من هم دلم می خواهد ذره ای از این خاک به دست هیچ بیگانه‌ای نیفتد و نام دریاها و کوه‌ها و رودها جاودانه فارسی بماند. اما ای کاش ابتدا سوزنی داشتیم و بعد جوالدوز را به امارات فرو می‌کردیم.

 

این دود سیه فام که از بام وطن خاست     از ماست که بر ماست
وین شعله سوزان که برآمد ز چپ وراست    از ماست که بر ماست

ملک الشعرای بهار
تفاوت های راسیسم و ناسیونالیسم یا جوالدوزی به امارات!
برچسب گذاری شده در:                                         

7 نظر در مورد “تفاوت های راسیسم و ناسیونالیسم یا جوالدوزی به امارات!

  • اردیبهشت 17, 1391 در 12:58 ب.ظ
    لینک ثابت

    دوست عزیزی که آنقدر لطف داری که مطلب بنده را با دقت می خوانی و نقد می کنی. ای کاش به همان نسبت ادب و معرفت هم داشتی تا کامنتت را به خاطر کلمات بی ادبانه پاک نمی کردم.ای کاش حداقل ای میلت را صحیح می گذاشتی تا محرمانه مکاتبه کنیم به زبان خودمان.
    بد نیست نگاهی هم به این منبع بیندازی. شما که زحمت جستجو را کشیدی یک مقدار بیشتر جستجو می کردی.ضمنن در این مساله اختلاف نظر بسیار است اما به احترام شما مطلب مورد نظر را تصحیح نمودم.
    http://www.khabaronline.ir/detail/146339/

    پاسخ
    • اردیبهشت 18, 1391 در 1:16 ق.ظ
      لینک ثابت

      در مورد اینکه مطلبت ### کلن که هیچ، ### شعر. در مورد اینکه به شخص خودت توهین کردم معذرت می خوام. عصبانیتم از جای دیگه بود اما توجیه نمی کنه کار من رو.
      در مورد منبعت خیلی وقت پیش از این ها این بحث توی مجله حافظ مطرح شده بود دست کم از خبر آنلاین معتبر تره. اینی که تو دادی رفرنس نیست. یه خبر در موزد یه کتابه که احتمالن نخونده باشیش.
      در مورد جوابتم که هیچ.
      اینی هم که ایمیل نذاشتم نمی خواستم این بحث رو ادامه بدم. اما نیازی به ادامه دادن نیست.
      تا یادم نرفته آدم اسم هر کتابی رو که می خونه چماق نمی کنه بزنه تو سر ملت. این کار خیلی داغونه خیلی
      موفق باشی.
      من باز معذرت می خوام و ادامه ندیم

      پاسخ
  • اردیبهشت 31, 1391 در 6:17 ق.ظ
    لینک ثابت

    غرور ملی

    تحلیل جالبی از آرتور شوپنهاور

    مبتذل‌ترین نوع غرور، غرور ملّی‌ است، زیرا کسی که به ملّیت خود افتخار می‌کند در خود کیفیت باارزشی برای افتخار ندارد، وگرنه به چیزی متوسل نمی‌شد که با هزاران هزار نفر در آن مشترک است. برعکس، کسی که امتیازات فردی مهمی در شخصیت خود داشته باشد، کمبود‌ها و خطاهای ملّت خود را واضح‌تر از دیگران می‌بیند، زیرا مدام با این‌ها برخورد می‌کند. اما هر نادان فرومایه که هیچ افتخاری در جهان ندارد، به مثابه‌ی آخرین دستاویز به ملّتی متوسل می‌شود که خود جزیی از آن است. چنین کسی آماده و خوشحال است که از هر خطا و حماقتی که ملّتش دارد، با چنگ و دندان دفاع کند.
    )در باب حکمت زندگی – آرتور شوپنهاور – ترجمه ی محمد مبشری – صفحه ی ۸۳ (

    پاسخ
  • مرداد 8, 1391 در 6:01 ب.ظ
    لینک ثابت

    خیلی زیبا نوشتی ! تو همین آلمان که اسمش بد در رفته اصن مسئله ناسیونالیستی و … بین جوانان و روشنفکران اصن جایی نداره ! من یادمه چه جور تو کشورم با هم زبان های افعانی برخورد می کردند ولی افاغنه اینجا هم زبو آلمانی ها نیستند ولی باید ببینی دولت چه حالی بهشون میده! ما تازه برگشتیم به تفکرات ۷۰ تا ۱۰۰ سال قبل اروپا ! همیشه یه صد سالی عقبیم

    پاسخ
    • مرداد 9, 1391 در 3:48 ب.ظ
      لینک ثابت

      مرسی از حضورت علیرضا. به سایر دوستان وبلاگ شما رو هم توصیه می کنم.

      پاسخ
  • اردیبهشت 2, 1396 در 7:11 ب.ظ
    لینک ثابت

    اگه فکر می کنی تنها فارسها تو ایران هستند و تنها زبان افغانی ها تو ایران صحبت می شه براتون متاسفم دوست عزیز

    پاسخ
    • اردیبهشت 2, 1396 در 7:20 ب.ظ
      لینک ثابت

      می شه واضح تر منظورتون رو بفرمایید؟

      پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.